کد مطلب:315921 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

در مدح و منقبت حضرت اباالفضل العباس
شكوهی تهرانی



هر كس كه زند دست به دامان اباالفضل

پا بر سر كیوان نهد از شان اباالفضل



[ صفحه 240]



ای جان جهان باد به قربان اباالفضل

عالم همگی ریزه خور خوان اباالفضل



جنات برین سفره احسان اباالفضل



خورشید بود قبه خرگاه جلالش

مات است مه از شعشعه نور جمالش



قاصر خرد از گفتن توصیف جلالش

جبریل دو صد بار بسوزد پر و بالش



پرواز كند گر به شبستان اباالفضل



و اللیل بود آیتی از طره ی مویش

والشمس بود ذره ای از جلوه ی رویش



یك قطره بود كوثر و زمزم ز سبویش

كعبه به طواف آمده از فخر به كویش



بر سجده فتاده است در ایوان اباالفضل



یك جنت طوبی ز قد و قامت رعناست

در پیش قد و قامت او خم شده طوبی است



كویش حرم كعبه و یا سینه ی سیناست

رب أرنی گو به درش حضرت موسی است



گر جلوه كند طلعت رخشان اباالفضل



ز آه شررانگیز صغیران برادر

پا تا به سر آتش بشد عباس دلاور



بگرفت یكی مشك بزد هی به تكاور

رو كرد سوی معركه از ایمن و ایسر



در زلزله شد چرخ ز جولان اباالفضل



[ صفحه 241]



از چهار طرف ریخت بر او ز ابر بلا تیر

نی بر سر نی آمد و شمشیر به شمشیر



شد از كف عباس علی رشته تدبیر

یك تیر به مشك آمد و گردید ز جان سیر



دست اجل آمد به گریبان اباالفضل



شد جان و تنش بر دم شمشیر گرفتار

یك پیكر و صد سلسله از لشكر كفار



از ضرب عمود آمد از اسب نگون سار

فریاد بزد كی خلف حیدر كرار



قربان تو گردید سر و جان اباالفضل



آمد شه لب تشنه سرش هشت به دامن

صد چاك تنی دید ز تیر و نی دشمن



پس صیحه كشید از دل پردرد به شیون

آیا چه دلی داشت حسین مظهر ذوالمن



خون پاك چو می كرد ز چشمان اباالفضل [1] .




[1] مدايح و مراثي حضرت اباالفضل، ص 72 و 73.